به طورکلی پیروزی بایدن و تغییرات در کاخ سفید به دلایل گوناگون ازجمله شعار توجه به ارزش های دمکراتیک، تمرکز بیشتر بر روابط واشنگتن و مسکو و به ویژه اولویت دادن به گسترش روابط با غرب قاره سبز با استقبال در منطقه مرکز و شرق اروپا همراه نبوده و موجب تضعیف پوپولیسم خواهد شد.
پیروزی جو بایدن موجب نوعی آرامش روانی در پایتخت های غرب اروپا شد؛ چراکه دوره ریاست جمهوری ترامپ به روابط دو سوی آتلانتیک ضربه زد و بسیاری از رهبران اروپایی منتظرند روابط خود را با ایالات متحده پس از ورود رئیس جمهور جدید به کاخ سفید اصلاح کنند. پس از اعلام پیروزی بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، سیل پیام های تبریک رهبران اروپا به آن سوی آتلانتیک روانه شد. در مهمترین این پیام ها، آنگلا مرکل در مورد دوستی فراآتلانتیک «بی بدیل و حیاتی برای غلبه بر چالش های امروز» صحبت کرد و امانوئل مکرون تأکید کرد که زمان آن رسیده که اروپا و ایالات متحده با هم کار کنند؛ زیرا «آنها کارهای زیادی برای انجام دادن دارند.» همچنین جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجه اروپا، در مورد «یک روز شگفت انگیز برای ایالات متحده و اروپا» و نیاز به بازسازی مشارکت صحبت کرد. بسیاری از پیام ها به صورت عمومی یا تلفنی مستقیماً به تیم بایدن ارسال می شد. درحالیکه غرب اروپا منتظر چهارسال آینده است، با حرکت به سمت شرق قاره سبز، با واکنش های متفاوت روبه رو هستیم. فراتر از کشورهایی مانند مجارستان، لهستان و اسلوونی که رهبران آنها ترامپ را در آغوش گرفته اند، پیروزی بایدن سؤالات بیشتری را برای پایتخت های اروپای مرکزی و شرقی (CEE) ایجاد کرده است. دلیل آن بسیار ساده و روشن است. واقعیت این است که دولت ترامپ علیرغم سخنان، مواضع و رفتار مقابله گرایانه درقبال اروپا و به ویژه اتحادیه اروپا همکاری با اروپای مرکزی و شرقی را تشدید کرد.
با انتخاب بایدن، برخی در منطقه اروپای مرکزی و شرقی از بازگشت سیاست های دوران باراک اوباما نگرانی دارند. علت این نگرانی آن است که زمانی دولت های منطقه ای به دولت اوباما هشدار دادند که روسیه هنوز تهدید است، ولی واشنگتن منافع منطقه را فدای همکاری با مسکو کرد. در ژوئن 2009، رهبرانی مانند واسلاو هاول و لخ والسا نام های مشترک به اوباما فرستادند و خطرات ناشی از تنظیم روابط با مسکو را تشریح کردند، اما اینگونه اقدامات بی فایده بود و چندماه بعد، اوباما طرح های ساخت سپر دفاع موشکی در اروپای مرکزی را کنار گذاشت و این امر منجربه عقب نشینی بزرگ در روابط دو سوی آتلانتیک شد. زمانی که دولت ترامپ در سال 2017 زمام امور را به دست گرفت، مجدداً به اروپای مرکزی و شرقی اهمیت داد. وی معتقد بود این منطقه یکی از مناطقی است که مسکو و پکن نظم جهانی به رهبری آمریکا را به چالش می کشند. البته انتصاب ویس مایکل به عنوان دستیار وزیر امور خارجه اروپا و اوراسیا در وزارت امور خارجه آمریکا در سال 2017 و دیدگاه های وی نیز در مورد لزوم اولویت بندی روابط با CEE بسیار تأثیرگذار بود.
در دوره ترامپ همکاری فعال بین ایالات متحده و شرق اروپا در زمینه های دیپلماسی، امنیت، ارتباطات دیجیتال و اقتصاد تقویت شد. همچنین واشنگتن حمایت قابل توجهی از طرح سه دریا (3SI)، که هدف آن تقویت اتصالات فرامرزی انرژی، حمل ونقل و زیرساخت های دیجیتال در میان دوازده کشور محاصره شده در دریاهای آدریاتیک، بالتیک و سیاه است، به عمل آورد. ترامپ به جای درنظرگرفتن این پروژه به عنوان یک موضوع داخلی اروپا، تلاش خود را برای رقابت با چین و روسیه به کار برد. واقعیت این است که شرکای اصلی بایدن در اروپا برلین، بروکسل و پاریس خواهند بود. اما این بدان معنا نیست که پایتخت های شرقی، ورود بایدن را با نگرانی دنبال کنند. البته علیرغم برخی خوشبینی ها، بازگشت به شرایط قبلی چندان هم آسان نیست؛ چراکه در درون اتحادیه اروپا هم آنچنان که رئیس کمیته امور خارجه می گوید، شرایط طبق خواسته برخی از رهبران اروپایی، مانند رئیس جمهور فرانسه یا صدراعظم آلمان پیش نخواهد رفت. بنابراین اروپا باید خود را متحول کند و به ویژه در مسیر خودکفایی دفاعی و اقتصادی حرکت کرده و رابطه وابستگی به آمریکا را کاهش دهد و در رویکردی خوش بینانه ضرورت دارد تا اروپا خودمختاری راهبردی را دنبال کند. در این زمان بسیاری از سیاستمداران اعتقادی به فاصله گرفتن اروپا از آمریکا ندارند و معتقدند باید به توهمات مربوط به خودمختاری استراتژیک اروپا پایان داده شود؛ چراکه اروپایی ها قادر به جایگزینی نقش حیاتی آمریکا به عنوان یک تأمین کننده امنیت حداقل در کوتاه مدت و میان مدت نخواهند بود. به طورکلی در مقایسه با دورۀ ترامپ برخی تغییرات قطعی خواهد بود. حداقل در این زمینه اروپا اطمینان دارد که جو بایدن تصمیمات ناگهانی اتخاذ نخواهد نمود و حتماً در مورد هر تصمیم مهم بین المللی با متحدان خود اطلاع رسانی، رایزنی و هماهنگی خواهد کرد. تفاوت عمده دیگر این است که این معاون رئیس جمهور سابق با داشتن ریشه های ایرلندی و فرانسوی اروپا را بسیار بهتر می فهمد و تجربه زیادی در سیاست بین الملل داشته و درحال حاضر بیشتر رهبران اروپا در دوره اوباما را می شناسد.
انرژی و به ویژه انرژی هسته ای در سال های آینده، به دلیل تلاش پکن و مسکو برای استفاده از این منطقه برای افزایش نفوذ خود در اروپای مرکزی در کانون توجهات آمریکا خواهد بود. در سال های اخیر چین، روسیه و آمریکا برای ساخت راکتورهای هسته ای جدید در منطقه پیشنهاداتی داده اند. در سال 2014، دولت مجارستان تصمیم گرفت بدون مناقصه عمومی، شرکت دولتی روس اتم نیروگاه هسته ای Paks را با دو راکتور جدید گسترش دهد. در جمهوری چک مذاکراتی درحال انجام است تا اجازه دهد شرکت های روسی و چینی برای راکتورهای جدید در نیروگاه برق دوکووانی بسازند. پیشبینی می شود پیشنهاد روسیه از نظر فنی و مالی قابل رقابت باشد. به نظر می رسد لهستان قبلاً آمریکا را برای تبدیل شدن به شریک اصلی خود در ساخت شش تا نه راکتور هسته ای انتخاب کرده است. واشنگتن همچنین به نهایی کردن موافقتنامه همکاری انرژی هسته ای با رومانی و چند کشور دیگر نزدیک است؛ اگرچه این توافقنامه ها اکثراً الزام آور نیستند.
تغییرات در کاخ سفید به نوعی موجب نگرانی کشورهای همجوار روسیه، به ویژه جمهوری های بالتیک و رومانی شده است. در حوزه بالکان غربی و بحران کوززو نیز تلاش های تحمیلی ترامپ بر بلگراد و پریشتینا بی اثر خواهد شد. همچنین بایدن برخلاف رویکرد معاملاتی و واقعگرایانه ترامپ به ارزش های مشترک لیبرال و جامعه مدنی مانند دموکراسی، حقوق بشر و قانونمداری در روابط با شرکای بیشتر تأکید خواهد کرد. بنابراین، برخی کشورها، به ویژه مجارستان و لهستان، ممکن است هنگام برداشتن گام هایی که به عنوان مقابله با اصول لیبرال دموکراتیک است، موردانتقاد دولت جدید آمریکا قرار گیرند. مخالفان در لهستان از بایدن می خواهند که ابتدا روش آشتی جویانه را انتخاب کند و دولت در ورشو را برای اعطای امتیازات بیشتر به اپوزوسیون داخلی این کشور ترغیب کند. مجارستان ممکن است علامت سؤال بزرگتری باشد؛ به خصوص اگر بوداپست همچنان به رفتار علیه منافع واشنگتن در برخی از زمینه های سیاست خارجی نظیر اوکراین و ترکیه بدون ارتباط سازنده به طور گسترده تر ادامه دهد. به طورکلی با انتخاب بایدن، رویکردهای پوپولیستی در منطقه مرکز و شرق اروپا تضعیف شده و روی کار آمدن دمکرات ها، دوره ای جدید از پاسخگویی و مسئولیت پذیری را احیا خواهد کرد.
علی بمان اقبالی زارچ، کارشناس ارشد مطالعات اروپا
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)