ژئوپلتیک دریای سیاه دارای سرنوشتی پارادوکسیکال است. این منطقه که در 150 سال اخیر از درگیری های سهمگین به دور بوده است پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شاهد تلاشهایی برای تجدید توازن قدرت در منطقه شده است. پیمان ناتو در صدد تقویت جناح شرقی خود است؛ درحالی که روسیه این منطقه را سنگری راهبردی برای خود تلقی می نماید. در این شرایط که خطر رویارویی روسیه و ناتو را هشدار میدهد، کشورهای شرق اروپا در حاشیه دریای سیاه نسبت به تحولات اخیر در قفقاز جنوبی، نگرانی های چندوجهی امنیتی و تأمین انرژی در کنار تهدیدهای بالقوه روسیه و حتی ترکیه را دارند. اگرچه این کشورها خواهان پایان جنگ و درگیری ها هستند، بااین حال، با توجه به ظرفیتهای محدود سیاسی، اقتصادی و دفاعی توان تأثیرگذاری اندکی در روند تحولات خشن منطقه قرهباغ دارند.
سرنوشت ژئوپلتیک دریای سیاه سرنوشتی متناقض است؛ اگرچه در تاریخ معاصر، 150 سال اخیر این منطقه از درگیری های شدید مبرا بوده است؛ چراکه در دو جنگ جهانی یا «جنگ سرد» درگیر نشده بود. پس از فروپاشی بلوک کمونیست، تحولات بزرگ و تلاش برای بازگرداندن توازن قدرت در منطقه شروع شده است. هزاران سال پیش، دریای مدیترانه از بستر طبیعی دریای سیاه سرریز نموده و دریای بزرگ مدیترانه نامیده شده است؛ اما با لغو سلطه مطلق شوروی سابق و ترکیه، بازسازی صحنه تقابل بین «شرق جدید» و «غرب جدید» پیکربندی نوینی را به منطقه بخشیده است. این منطقه تنوعی از کشورها با فرهنگ، دین، ملل و اقوام مختلف است؛ در غرب و جنوب، کشورهای رومانی، بلغارستان و ترکیه عضو ناتو هستند؛ در شمال، با مرز نامشخص اوکراین و روسیه، ضریب قابل توجهی از بی ثباتی و ناامنی وجود دارد. بحران های تاریخی زیادی در منطقه تجربه شده که خیلی هم منجمد نیستند و همیشه می توانند دوباره در منطقه وسیع تری از دریای سیاه فوران کنند: ترانسیستریا، اوستیا، آبخازیا، قره باغ و دونباس. علاوه براین، فعالیتهای نظامی دولت های ساحلی و متحدان آن ها در خشکی، دریا و هوا شدت یافته و تجمع جدیدی از مدرن ترین نیروها و سلاحها شکل گرفته؛ و سرانجام، تنشها در منطقه با تجدید حیات درگیری مزمن بین دو عضو پیمان ناتو یعنی ترکیه و یونان تشدید شده است؛ هرچند جبهه اصلی آن رو به مدیترانه شرقی است. در بخش دیگری، جدال ارمنی ها و جمهوری آذربایجان حیات جدید گرفته و ترکیه مدعی جدی این تحولات است و روسیه با هوشمندی و تأخیر روندها را رصد می نماید.
دریای سیاه یک سنگر استراتژیک برای روسیه و منطقه ای استراتژیک برای ناتو است و جدا از درگیری های اخیر منطقه قره باغ و احتمال تشدید درگیری ها در شرق اوکراین یا اطراف کریمه و دریای آزوف، برای بسیاری از کشورهای ساحلی به ویژه روسیه، ترکیه و رومانی اهمیت فوق العادهای کسب کرده است. البته فعلاً اولویت اصلی روسیه چشمانداز رشد بیشتر و امکان تقویت تجهیزات و توان دریایی است. حضور نظامی و فعالیتهای ناتو و به ویژه ایالات متحده در دریای سیاه، هردو می تواند منجربه نظامی شدن بیشتر منطقه و افزایش خطرات رویارویی مستقیم روسیه با ناتو شود. این دریا با سطح مساحتی حدود 450000 کیلومتر مربع به فضای رویارویی تبدیل شده و با ادغام دوباره کریمه در روسیه، دریای آزوف عملاً در 30000 کیلومتر مربع به «دریاچه روسیه» مبدل گردیده است. نوسازی زیرساخت ها و تجهیزات نظامی روسیه در شمال دریای سیاه، این منطقه را به «سنگر استراتژیک جنوبی» فدراسیون روسیه تبدیل می کند که برای جلوگیری از پیشروی و نفوذ غرب در قسمت شرقی قاره اروپا، در نزدیکی مرزهای روسیه و در مجاورت آن طراحی شده است. با ادغام مجدد شبه جزیره کریمه در روسیه، کشورهای رومانی و بلغارستان نیاز بیشتری به همکاری در چارچوب ساختارهای سیاسی-نظامی پیمان آتلانتیک شمای (ناتو) احساس می کنند. دبیرکل ناتو، ینس استولتنبرگ، دریای سیاه را «منطقه ای استراتژیک» اعلام کرده و می گوید حضور ناتو این منطقه تقویت می شود. اندکی بعد وزیر دفاع روسیه، سرگئی شویگو، در تاریخ 5 سپتامبر سال 2020 در واکنش به اظهارت دبیر کل ناتو، با اشاره به حضور روزافزون ناوگان ناتو در دریای سیاه گفت: «ناوگان ها و کشتی های کشورهای غیرساحلی در منطقه حضور دارند و ما حرکات آن ها را دنبال می کنیم. آن ها اینجا چهکار می کنند؟ طبیعتاً ما همه کارها را می کنیم تا از هر تهدیدی علیه کشورمان جلوگیری کنیم.
در تحقیقی که برای ناتو با عنوان «یک جناح، یک تهدید، یک حضور: یک استراتژی برای جناح شرقی ناتو» انجام شد، نویسندگان توصیه های قابل توجه و شیوه هایی را برای جهت گیری جهانی استراتژی جناح شرقی این پیمان که از قطب شمال تا قفقاز امتداد دارد و شامل مناطق بالتیک و دریای سیاه است، ارائه دادند. این تحقیق نشان میدهد که «این طولانی ترین و شاید آسیب پذیرترین بخش ناتو است و هرروز در معرض نظرسنجی های نظامی، براندازی، اطلاعات غلط، حملات سایبری و فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی بیش ازحد قرار دارد. این مطالعه هشدار میدهد که رویکرد بازدارندگی باعث ایجاد درجاتی از ناسازگاری در جناح شرقی شده ناتو شده و ارائه یک استراتژی منسجم در مناطق بالتیک و دریای سیاه، با توازن تواناییها برای یک جبهه متحد ضروری است. برای این منظور، ناتو باید سطح اولویت منطقه دریای سیاه را افزایش داده؛ در مورد تهدیدات ناشی از حملات هوایی و موشکی به اجماع برسد و تواناییهای مختلف جناح شرقی و دفاعی را کاملاً تلفیق کند. این مطالعه توصیه میکند ایالات متحده و ناتو نیاز به هماهنگی مؤثرتر در منطقه دریای بالتیک و توسعه توانایی های اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی بیشتر در منطقه دریای سیاه دارند.
همچنین ازطرفی ناتو باید رومانی را بهعنوان مرکز ثقل منطقهای، با کمک به بهبود زیرساخت های جاده ای و ریلی و تسریع در تکمیل توانایی های فرماندهی و کنترل منطقه ای، تقویت کند چراکه رومانی در امتداد جبهه شرقی، آسیب پذیرترین عضو ناتو است. ازسوی دیگر، مشارکت استراتژیک جناح شرقی در منطقه دریای سیاه، باید با تلاشها و ابتکارات سیاسی- دیپلماتیک با هدف ازبین بردن بی اعتمادی و سوءظن در روابط بین کشورهای منطقه، ازجمله سایر کشورهای متحد، ازطریق گفت و گو و اقدامات تقویت شده همراه باشد. اعتماد و امنیت در روابط ژنو استراتژیک بین ناتو و مرزهای غربی روسیه همراه با محیط زیست پایدار و ایمن تنها در چارچوب گسترده روابط بین اتحاد آتلانتیک و فدراسیون روسیه با در نظر گرفتن منافع امنیتی همه کشورها در منطقه وسیع دریای سیاه امکان پذیر است. به طورکلی، کشورهای شرق اروپایی حاشیه دریای سیاه در موضوع درگیری ها در منطقه قره باغ نگرانی های چندوجهی امنیتی و تأمین انرژی در کنار تهدیدهای بالقوه روسیه و حتی ترکیه را دارند. آن ها بیش از هر منطقه دیگر خواهان پایان درگیریها هستند. بااین حال، این کشورها با توجه به ظرفیت های محدودی سیاسی، اقتصادی و دفاعی توان تأثیرگذاری اندکی در روند تحولات خشن منطقه قره باغ دارند.
علی بمان اقبالی زارچ، کارشناس ارشد مطالعات اروپا
(مسئولیت محتوای مطالب برعهده نویسندگان است و بیانگر دیدگاههای مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی نیست)